۱۳۹۰ آبان ۱۳, جمعه

شما نفر هفت میلیاردم هستید



در میان هفت میلیارد جمعیت جهان ، شما نفر چندم هستید؟ این سوال را حتما در صفحه ی بی بی سی دیده اید. از شما می خواهند که روز و ماه و سال تولد تان را بدهید تا به شما گفته شود که در روز تولد تان چندمین نفر در جهان بودید.
 با اندکی مکث می دانیم که به هیچ رو نمی توان دانست ( حد اقل در سال دو هزار و یک میلادی) که مثلا آن وقت که به دنیا آمدیم چندمین نفر جهان بودیم. می دانیم که نمی دانیم. فرض کنید این را هم دقیقا بدانیم. حالا مشکل این است که وقتی پای حساب در میان بیاید سقف ِ تجربه ی آدمی با اعداد خیلی پایین است. وقتی که می پرسیم " شما نفر چندم هستید؟" و انتظار داریم که آدم ها برای یافتن پاسخ به این سوال دست به کار شوند ،  در واقع فرض مان این است که آدم ها به خود علاقه دارند. یعنی " شما نفر چندم هستید؟" یک سوال آماری خشک نیست. سوالی است که علاقه ی آدم ها را بر می انگیزد.  اگر می گفتند روز و ماه و سال تولد تان را در فلان فرم انترنیتی وارد کنید تا به شما گفته شود که در این جهان چند تا چشمه وجود دارند ، این کار به احتمال قوی در بسیاری کسان علاقه یی بر نمی انگیخت. اما سوال " شما نفر چندم بودید؟ " برای ما وجهی عاطفی دارد و از همین رو علاقه بر می انگیزد.
یک عدد است ، اما یکم تجربه است. دو عدد است، اما دوم تجربه است. چرا که وقتی می گوییم "دوم" به عدد دو ابعاد تجربی و عاطفی اضافه می کنیم. وقتی که مثلا " نفر سوم" می گوییم عنصر اهمیت و نفوذ و فاصله و نظایر آن را وارد مساله می کنیم.  حال ، ذهن ما با مفهوم " چندم" می تواند کار کند اما سقف تجربی این تعامل چندان بلند نیست. یعنی از یک جایی به بعد "چندم" بودن از کشش عاطفی خالی می شود . بعضی گفته اند که علت این مساله این است که بشر ابتدائا تجربه ی خود با اعداد را با ده انگشت دست خود شروع کرده و بنا بر این چیزهایی که در همین محدوده ی تجربی از اعداد عرضه شوند از قوی ترین امکان انگیزش عاطفی برخوردار اند.  حال شما به کسی بگویید که شما نفر دو میلیاردم هستید ، این عدد فورا از ساحت تجربه ی قابل دسترس آن فرد خارج می شود. اما اگر بگویید شما نفر هفتم هستید آن وجه تجربی-عاطفی به جمله ی تان بر می گردد.
به همین خاطر هم هست که اگر شما بخواهید برای یک میلیون آواره کمک جمع کنید اکثر مردم پول نمی دهند ( این تجربه شده) ولی اگر بگویید که آن پول اندکی که شما می دهید زنده گی یک نفر را تغییر می دهد امکان پول گرفتن از شما بالا تر می رود.

۲ نظر:

مالستانی گفت...

همیشه اینطور نیست که مثلا نمبر وان بودن مهم باشد بلکه گاهی بیش بودن و پیش بودن وزیاد بودن مهمتراست از نظر عددی. مثلا شما قطعا اولین وبلاگ نویس نخواهید بود ولی دوست دارید قدیمی ترین وبلاگ را داشته باشید با بیشترین پست و بیشترین خواننده.
بنابر این فکر می کنم دراینجا نیز جزء اولین آدمها بودن اصلا مهم نیست بلکه دانستن ولو دروغین چند میلیون بودن در بین میلیاردها حسی کمتر از میلیونر بودن را به آدم نمی دهد!
نویسا و خوانا باشید.

ناشناس گفت...

باز هم خوب مثل همیشه! بلاخره وبلاگم را فعال کردم. تشکر

 
Free counter and web stats