۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

نشانه های تغییر پیشکش ِ تان


آقای فاروق وردک از نزدیکان آقای کرزی گفته است که نشانه هایی از تغییر رفتار طالبان در برابر آموزش دختران پدید آمده اند. این خبر خوشی است. اما می دانیم که واقعیت ندارد. به این معنا که اجازه ی تحصیل به دختران دادن در فرهنگ طالبانی ممکن نیست. شما یا طالب اید و به دختران اجازه ی تحصیل نمی دهید و یا به دختران اجازه ی تحصیل می دهید و دیگر طالب نیستید. این که طالبان " فعلا" با مکاتب دخترانه در مناطق نا امن کاری ندارند ، قطعا مبتنی بر یک تصمیم تاکتیکی در میان طالبان است.
اما آنچه من می خواهم در این نوشته بر آن تاکید کنم چیز دیگری است. فرض کنید که خوانش  ِ آقای وردک از نشانه های تغییر در میان طالبان دقیق است و طالبان واقعا پذیرفته اند که دختران حق تحصیل دارند. فرض کنید که طالبان حتا پذیرفته اند که دختران و پسران می توانند در یک نظام آموزشی مختلط با هم درس بخوانند. این ها  حد اکثر نشان می دهند که در " رویکرد فرهنگی" طالبان تغییراتی آمده اند. اما آنچه طالبان را برای اکثر مردم افغانستان خطرناک می کند" رویکردهای سیاسی" شان است و نه رویکردهای فرهنگی شان. کسانی چون آقای وردک نشانه هایی از تغییرات " پذیرفتنی از لحاظ فرهنگی" را در میان طالبان پیدا می کنند و آن گاه آن ها را در میان مردم افغانستان می آورند و از مردم می خواهند که با آن تغییرات " پذیرفتنی از لحاظ فرهنگی " همچون تغییرات ِ " پذیرفتنی از لحاظ سیاسی" برخورد کنند.
اگر شما یک پشتون  ِعامی ریش دار و سالخورده ی جلال آبادی را در کنار یک تاجیک ، هزاره و ازبکی که همان شرایط سنی و ظاهری را داشته باشد بگذارید و آن گاه طرز تفکر شان را با هم مقایسه کنید ، احتمالا همه ی این چهار نفر نظر مثبتی در باره ی تحصیل دختران نخواهند داشت. اما وقتی که طالبان شروع می کنند به کشتار مردم ، آن پشتون ِ عامی ریش دار سالخورده را نمی کشند. آن سه نفر دیگر را از دم تیغ می گذرانند. یعنی رویکرد فرهنگی در این میانه کسی را مستوجب کشتن یا شایسته ی عفو نمی کند. در این جا رویکرد سیاسی است که تعیین می کند چه کسی باید کشته شود و چه کسی باید بماند.
از منظر نگرش های فرهنگی اکثر مردم افغانستان کمابیش مثل طالبان فکر می کنند. به همین خاطر هم بود که تا وجه ِ قومی توحش طالبان خوب روشن نشده بود بیشتر مردم فکر می کردند که گروه طالبان چندان بد هم نیست. تنها پس از آن که معلوم شد طالبان در پی تصفیه ی نژادی و زمین گیر کردن دیگر مردمان افغانستان هم هستند ، مردم به طرد ِ " بسته ی کامل ِ نظم طالبانی" روی آوردند. پیش از آن آن پاره هایی از بسته ی ایدئولوژیک نظم طالبانی که بر فرهنگ عقب مانده ی افغانی صحه می گذاشتند ، مورد قبول اکثر مردم افغانستان هم بودند. مردمان غیر پشتون افغانستان دریافتند که اگر بسته ی کامل نظم طالبانی را رد نکنند ، آن بخش های مقبول فرهنگی اش به درد آنان نخواهد خورد. چرا که آنچه کلیت نظم طالبانی را تعریف می کرد بستن مکاتب دخترانه و مخالفت با موسیقی و در خانه نشستن زنان نبود. ماده ی مرکزی و بنیادین نظم طالبانی تصفیه ی نژادی و حذف غیر پشتون ها از عرصه ی تصمیم گیری های سیاسی و تعیین سرنوشت کشوری بود.
اکنون نیز قصه همان قصه است. اگر طالبان به مکاتب دخترانه در مناطق نا امن اجازه ی فعالیت داده اند ، خوش به حال آن مناطق نا امن. اما این برای قربانیان اصلی ایدئولوژی طالبان در دیگر مناطق کشور فقط یک خبر خوش ِ فرعی است. طالبان می توانند در آن مناطق نا امن به زنان اجازه بدهند که با سر برهنه به مکتب و دانشگاه بروند. اما همین طالبان تا وقتی که سودای حذف دیگر مردمان کشور از عرصه ی سیاسی را در سر دارند ، همان طالبان پیشین اند. این همان نکته یی است که جبهه ی ضد طالبان باید آن را به روشنی بفهمد و به عنوان نشانه یی راهنما در مسیر حرکت سیاسی خود نصب کند. برای کسانی که آماج ِ حذف قرار می گیرند ، فرقی نمی کند که نیروی حذف کننده امروز ریش بگذارد و خرقه بر دوش بیفکند و فردا ریش خود را بتراشد و نکتایی بزند. مهم نیست که حذف کننده زیر چراغ برق بنشیند یا در کنار چراغ موشی. تا وقتی که طالبان می خواهند دیگر مردمان افغانستان را حذف کنند یا به برده گی بکشانند ، هیچ فرقی نمی کند که در مناطق نا امن ِ نا امن شده به دست خود اجازه بدهند که دختران با سرهای برهنه به مکتب بروند. مهم است که دختران در آن مناطق به مکتب بروند. این " فرق نمی کند" را برای آقای وردک گفتم. یعنی ما خیلی خوش حال شدیم ، اما سر ما کلاه نگذار.

۸ نظر:

غلام نبی افضلی گفت...

سلام هاتف عزیز ، موضوع را خوب باز نموده اید و من آن را دوست میدارم، باید اینهارا در جای بنویسی که خوانند گان بیشتر داشته باشند چنانچه نوشته های شما بخواندن هم خوب می ارزد ، بگذارید یک سخن را به شما بگویم و آن اینکه: شما با تمام پختگی ها وتوانای های خود یک خامی هم دارید و آن اینکه شما گاهی قهر هم میکنید - درست میگویم؟
نمیدانم رهانه خوانندگان کم دارد یا خانندگان دارد چون من که از تنبلی به تأیید نظر حل معما نمو ده و بعد از خواندن نظر نمی دهند اگرچه پسندیده باشند - راستش من هیچ گاه در نوشته های شما چیزی را نمی بینم که با ان مخالف با شم ، شاد و امید وار باشید.

سخیداد هاتف گفت...

سلام افضلی عزیز ،
تشکر از نظر تان.
نمی دانم از کجا برداشت کرده اید که من گاهی "قهر" می کنم. اگر منظور تان از ننوشتن من در سایت جمهوری سکوت است ( چون گفته بودم که در آن جا نمی نویسم) باید بگویم که آن سایت کارکرد خاص خود را دارد. من متوجه شدم که آدم هایی مثل من آن کارکرد را مختل می کنند.

اما رهانه :
وبلاگ من روزانه در حدود هفتاد-هشتاد نفر خواننده دارد ( گاهی بیشتر). این رقم رقم کوچکی است. اما متاسفانه همین است که هست. البته بسیاری از وبلاگ های افغانی روزانه پانزده نفر خواننده ندارند. برای من به هر حال مهم این نیست که چند نفر به وبلاگ من " سر می زنند". مهم این است که هر روز ده نفر خواننده ی اهل گفت و گو داشته باشم. اما این هم نیست. یعنی کمتر کسی گفت و گو را جدی می گیرد و برای آن وقت می گذارد. خودم هم دچار هیچ توهمی نیستم. شاید چیزهای به درد بخور و گفت و گو انگیز نمی نویسم. شاید به حد کافی سعی نمی کنم.
این روزها در این فکرم که رهانه را تعطیل کنم و فقط در ریخته ها بنویسم. باقی وقت ام را بگذارم سر همان کاری که بیش از هر چیز دیگر دوست اش دارم : کتاب خواندن.

حسرت گفت...

درود هاتف گرامی

نکته را نشان داده ای که اهمیت آن نه درساحت تعلیم وتربیت که پیامد آن بیشتر درحوزه سیاست آشکار خواهد شد. همزمان با مطلب شما، نوشته ای دیگری نیز با عین دغدغه ها بروز شده بود. دراین مطلب این حرف بنظرم جالب آمد که :
The article with the headline ‘Taliban “backs girls' education”' has already been picked up around the world. But it is worth to look at the source of the sensational statement. It is not from Mulla Omar’s ‘Quetta shura’ but from Kabul’s education minister

اگر خواستید خود این نوشته را ببینید. آدرس اش این است :

http://aan-afghanistan.com/index.asp?id=1434

نادر گفت...

سلام هاتف عزیز؛ خسته نباشید.
با اینکه بعضی از مطالب شما رنگ و بوی محلی دارد و مختص جغرافیای خاصی است ولی طرز نوشتاری و شیوه ی تجزیه و تحلیل شما برای من بسیار جالب است. من متون فارسی را خیلی کم می خوانم. ولی خواستم بدانید که یکی از خوانندگان روزانه ی وبلاگ شما هستم.
وبلاگتان را تعطیل نکنید. نوشتن قبل از اینکه برای دیگران باشد برای خود انسان نیز آرام بخش است. همین که تریبون شما 70-80 نفر مخاطب دارد برای من خواننده خبر خوشحال کننده ای است و خوشحالی ام وقتی دو چندان میشود که می بینم بسیاری از خوانندگان تان خود، روشنفکران نویسنده ای هستند. به هر حال این کامنت را نوشتم تا بدانید مطالبتان حتی برای من که وابستگی و تجربه ای از جغرافیای مخاطب شما ندارم شیرین و دلچسب و قابل استفاده است چه برسد به دوستان عزیزی که هموطن شما هستند و درد مشترکی را با شما تجربه کرده و می کنند.
از دوستان عزیز هم خواهش می کنم برای دلگرمی بیشتر نویسنده ی وبلاگ، در بحث ها مشارکت فعال داشته باشند.
مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد.
با آرزوی موفقیت و شادکامی

ناشناس گفت...

سلام اقای هاتف

اول باید بگویم که من شخصا هر روز سری به اینجا می زنم و دوست دارم بدانم شما مسایل را چگونه می بینید. وقتی هم در مورد بعضی مسایل مهم مثلا دگرگونی تونس نمی نویسید کمی دق می شوم.

امادر مورد اظهارات اقای فاروق وردگ نظر من این است که طرح صلح با طالبان موانع جدی در مجامع بین المللی مخصوصا در میان فعالین حقوق بشر دارد. حالا کسانی که حامیان سرسخت این طرح هستند که بیشتر تکنوکرات های اطراف کرزی هستند که از غربت برگشته اند به این فکر افتاده اند که این مجامع را اطمینان بدهند.

این نشان می دهد که طرح صلح اساسا بر اساس دور اندیشی برای وطن و مردم نیست بلکه در پشت آن اهداف دیگری نهفته است. من این طور می اندیشم.

سخی جاغوری

Turkmanie گفت...

Sakhi Jan Hatef Salaam,

I am one those silent readers of your Weblog. My reason for not wring is twofold, one: Don't have the required intellectual capacity to write and two: cannot type Farsi. Even if I could do two, as they say in Farsi “my donkey’s leg would have been lame!!!” But I have been reading your Weblog, and enjoying it tremendously, ever since a very good friend was kind enough to send me the address. Please don’t stop.

Asad Koraganie

صدایی در سکوت تلخ گفت...

سلام آقای هاتف
من هم از آن خوانندگان خاموش وبلاگ تان استم. این هرگز به این معنی نیست که آدم وقتی چیزی را می خواند، حتما نظر بدهد و حتما آن نظر را بگذارد که همه بخوانند.
گاهی می شود که آدم بخواند و یاد بگیرد، لازم نیست حتما بنویسد که من یاد گرفتم (البته سپاسگزاری که کم کم از بین می رود، و به همین دلیل شاید ستون نظرات وبلاگ اکثراً "کم نظر" جلوه گر شود.
سلامت باشید
روح الله محمدی
کابل

غلام نبی افضلی گفت...

هاتف ارجمند درود،
هفتاد - هشتاد خواننده گرچه برای یک ویبلاگ کم نیست، مگر برای آنچه شما می نویسید، خیلی کم است - چراغی راکه تا دور دستها روشنی میدهد، نباید در اطاق کوچک محصور نگهداشت، جمهوری سکوت راستی و ضع مطلوب ندارد مگر با بودن شما در آن جمهوری اگرنه وضع جمهوری، که وضع خوانند گان آن بدون شک بهتر میتواند شود. رهانه اگرچه در حد یک ویبلاگ جای کوچک نیست کلان هم هست، فقط ظرفیت ظرافتهای ذهنی شما را ندارد.

گفتید: کتاب میخواهید بخوانید، چه بهتر، میخواهم بدانم برای دیگران خواندن چه کتابهای را پیشنهاد می کنید؟ ، آنهم برای مدتهای که رهانه تعطیل باشد؟
زنده و گوینده باشید.

 
Free counter and web stats