۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

بر هم زدن آرامش " دوستدار"

چند تن از دوستان من - هر یک به سویی رفته- سخت علاقه مند آرامش دوستدار و دیدگاه های اویند. محمد رضا نیکفر سلسله یی از نقد آرای دوستدار را در وب سایت رادیو زمانه آغاز کرده است. دوستان می توانند از منظر یک منتقد دوستدار هم به دیدگاه های او نظری بیندازند.
برای من دیدگاه آقای دوستدار هیچ گاه جاذبه یی نداشت. چرا؟ اولا دوستدار دماغ پر نخوتی دارد. فکر می کند جز او همه مزخرفات می بافند. ثانیا برای او دو نوع انسان وجود دارند: یکی که سرنوشت مقدر اش ناتوانی در پرسش و تفکر و گرفتار ابتذال شدن و "دین خویی" است و دیگری که از بند هر دو جهان آزاد است. خود آقای دوستدار هم از همین نوع دوم است ( به گمان خودش). هر چه از آقای دوستدار می خواهند که به تجربه ی تاریخی هزار چهره ی آدمی نگاه کند و ببیند که انسان ( دیندار و دین خو یا رسته از آن) " واقعا" چه تجربه یی را از سر گذرانده , او لبخند تمسخر آمیزی می زند و دل اش به حال کسانی می سوزد که نمی دانند دچار چه انحطاط فکری فاجعه آوری هستند.  باری از او پرسیده بودند - در یکی از سخنرانی های اش- که نظر اش در مورد آرای عبدالکریم سروش چیست. گفته بود: سروش یک شارلاتان است!
سروش هم با منتقدین خود اکثرا خیلی بد برخورد می کند. اما کسی را صرفا به این خاطر که هم فکر می کند و هم دیندار است و جمع چنین چیزی را ممتنع نمی پندارد شارلاتان خواندن اوج نخوت است. البته می توان گفت که نخوت ربطی به استحکام یا سستی نظری آرای کسی ندارد. شاید. اما بعید نیست که نخوت عزم آدم برای جست و جوی بیشتر و عمیق تر را سست کند و در آدم این گمان را تقویت کند که در بعضی چیزها دقت کردن اساسا لازم نیست. همان گونه که برای دوستدار آدم دیندار " دین خو" است و آدم دین خو گرفتار دگم های از پیش جواب یافته است و کسی که این گرفتاری را داشته باشد از پرسیدن ناتوان است و کسی که از پرسیدن ناتوان باشد از تفکر ناتوان است. با این حساب به محضی که کسی سخنرانی اش را با " به نام خدا" شروع کرد باید از پای سخن رانی او برخاست و رفت .چرا که شما با کسی روبرویید که کارش تکرار دگم هاست و بس. امیدوارم نیکفر بتواند در صلابت خود همین دگم رخنه یی بیفکند.

هیچ نظری موجود نیست:

 
Free counter and web stats